روزگاریست ساکن آخرالزمانم و داعیه داره عـــشـــق مولایم




مهدی

که به نامش عاشقی میکنم و بیادش عاشقانه می نویسم در هرکجا که نشان دلدارم باشد….


   جمعه 22 فروردین 1393نظر دهید »

خدایا…

بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم .

بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم .

بابت لحظات شادی که به یادت نبودم .

بابت هر گره ای که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم .

بابت هر گره ای که به دستم کور شد و تو را مقصر دانستم …

مرا ببخش …

کلیدواژه ها: سالی که گذشت, مرا ببخش

موضوعات: مطالب, ادبي
   چهارشنبه 20 فروردین 1393نظر دهید »

نه آتش زیرش کن، نه جارو توی سرش بزن!

 

زمینه پیدایش

مردی از دهکده گراش (نزدیک شهرستان لار) به شهر آمده بود. در بازار از دکه باروت سازی گذشت که شوره می‌پخت. هر دم آتش زیر دیگ را تیز می‌کرد و چون دیگ به کف می‌نشست با جارویی که در دست داشت بر کف‌ها می‌کوفت تا فرو نشیند. یک چند در کار او نگریست و چون دید او خود با تیز کردن آتش سبب کف کردن دیگ می‌شود به نصیحت گفت: «برادر! نه آتش زیرش کن، نه جارو تو سرش بزن!»(1)

پیامها

1. انسان باید از افراط و تفریط پرهیز کند.
2. زیاده‌روی و افراط همان مقدار کار را خراب می‌کند که تفریط و کوتاهی.
3. اعتدال و میانه‌روی بهترین راه به سرانجام رسیدن کارهاست.
موارد کاربرد: 1. برای کسی که در کارهای خود تعادل ندارد و یا افراط می‌کند و یا تفریط. 2. در مذمت و نکوهش افراط و تفریط در کارها.

ادامه »


موضوعات: مطالب, ادبي
   یکشنبه 3 فروردین 1393نظر دهید »

خیلی ها فقط سنشون بالا رفته ولی بزرگ نشدن ؛

بعضی ها هم - حتی با سن پایین - بزرگ شدن و بزرگ هستن …

میتونه سیزده سالت باشه ، ولی بزرگ باشی؛ خیلی بزرگ

مثل یک شهید ، مثل یک حسین فهمیده …

   دوشنبه 1 مهر 1392نظر دهید »

می گویند

         هر وقت آب می نوشی

                      بگو یا حسین(ع)،

  این روزها که

           آب می بینی و نمی نوشی

                       آرام بگوی یا اباالفضل(ع)


موضوعات: مطالب, ادبي
   سه شنبه 25 تیر 13921 نظر »

صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید …

* امسال روزه می گیری؟

+ اگر خدا بخواهد …

* من هم می گیرم، ولی کدام پزشک این همه سختی را برای بدن تایید می کند؟

+ همان که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ، برایت معجزه می کند !




موضوعات: مطالب, ادبي
   سه شنبه 25 تیر 1392نظر دهید »

بار خدایا؛

وسوسه های نفس نگذاشت، جانم در نهر رجب تطهیر شود؛

از در آویختگان درخت طوبای شعبان هم که نبودم؛

ترحم فرما و در دریای رحمت رمضانت مستقرم نما …

کلیدواژه ها: دریای رحمت رمضانت

موضوعات: مطالب, ادبي, مسابقه
   سه شنبه 25 تیر 1392نظر دهید »

 به گیله مرد میگم : راز روزه در چیه ؟

گفت : پرنده ی چاق و چله زود شکار میشه … تا بخواد بخودش تکونی بده و با وزن زیادش پرواز کنه کار از کار گذشته ! البته اگر بتونه پرواز کنه !

راز روزه و نخوردن در سبک تر شدن برای پروازه !

کلیدواژه ها: رمضان

موضوعات: مطالب, ادبي, مسابقه
   سه شنبه 25 تیر 1392نظر دهید »

غفلت از یار گرفتارشدن هم دارد

از شما دور شدن زار شدن هم دارد

هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند   

عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد

عیب از ماست که هر صبح نمی بینمت 

چشم بیمار شده تار شدن هم دارد

همه با درد به دنبال طبیبی هستیم    

دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد

ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست

بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد

آن قدر حرف در این سینه ما جمع شده

این همه عقده تلنبار شدن هم دارد

از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند  

لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد

نکند منتظر مردن مایی آقا؟!  

این بدی مانع دیدار شدن هم دارد

ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم  

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد


موضوعات: مطالب, مهدويت, ادبي
   سه شنبه 31 اردیبهشت 1392نظر دهید »

پیر مرد فقیری، زندگیش رو در نهایت فقر و تنگدستی می گذروند و با هزار بد بختی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد . از قضا یه روز که به آسیاب رفته بود ، دهقان یه کم گندم تو  گوشه لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های اونو به هم گره زد و در همون حالی که  داشت به خونه بر می گشت با پروردگارش از مشکلات خودش حرف می زد و برای راحت تر شدن زندگیش دعا می کرد  و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای . پیر مرد در حالی که این دعا رو با خودش زمزمه می کرد و می رفت ، یکباره یک گره از گره های لباسش باز شد و گندم ها به زمین ریخت اون به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:

 


من تو را کی گفتم ای یار عزیز      کاین کره بگشای و گندم را بریز 

آن گره را چون نیارستی گشود     این گره بگشوندنت دیگر چه بود

 


پیر مرد نشست تا گندم های که روی زمین ریخته رو جمع کنه ولی در کمال ناباوری دید دونه های گندم تبدیل به زر شدند . پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود .

 

 

آره فضل خدا بی انتهاست این ظرفیت ما آدماست که کمه .

 

خدایا به ما شعور و معرفت دانستن حقایق را عطا کن . آمین


خوش به حال اونهايي كه از گناه خسته شدن

بد به حال اونهايي كه از خـــــــدا خسته شدن

کلیدواژه ها: داستان, ظرفیت, فضل
   دوشنبه 30 بهمن 1391نظر دهید »

1 2 ...3 4 6 7

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
حضرت زهرا (س): خدايى رَا حمد و سپاس گوييد كه به خاطر عظمت و نورش ، هر كه در آسمانها و زمين است به سوى او وسيله مى جويد و ما وسيله او در ميان مخلوقاتش و خاصّان درگاه و جايگاه قدس او و حجّت غيبى و وارث پيامبرانش هستيم.
جستجو
موضوعات
صلوات
بالابر

دريآفت كد بـالآبـر حجاب

آمار
  • امروز: 116
  • دیروز: 129
  • 7 روز قبل: 497
  • 1 ماه قبل: 3967
  • کل بازدیدها: 118337

کد ِکج شدَنِ تَصآوير

کد ِکج شدَنِ تَصآویر