جنگ رسانه ای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران
جنگ رسانه ای یکی از برجسته ترین جنبه های جنگ نرم و جنگ های جدید است. جنگ رسانه ای تنها جنگی است که حتی در شرایط صلح نیز به صورت غیررسمی ادامه پیدا می کند و هر کشوری با استفاده از رسانه ها برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش بهره برداری می کند. جنگ رسانه ای ظاهرا میان رادیو و تلویزیون ها، خبرگزاری ها، شبکه های خبری و سایت های اینترنتی جریان دارد و مقوله ای است که همکاری هماهنگ و نزدیک بخش های نظامی، سیاسی، امنیتی، رسانه ای و تبلیغاتی یک کشور را می طلبد.
پروژه “ناتوی فرهنگی” که مقام معظم رهبری آن را مورد تاکید و توجه قرار دادند، مشتمل بر خط تهاجمی دشمن و تلاش آنان برای ورود به عرصه های فرهنگی، هنری و رسانه ای است تا به سیاه نمایی علیه ایران بپردازند. هدف اصلی ناتوی فرهنگی از هم پاشیدن وحدت و پیوند ناگسستنی ملتی است که سه دهه با تمام فشارها و کاستی ها، صبر و مقاومت پیشه کرده است.
برای مقابله با جنگ نرم، داشتن استراتژی مهم تر از داشتن قدرت است، بنابراین لازم است در دو حوزه داخلی و بین المللی، نقش هر یک از نهادهای دولتی مشخص و تبیین گشته و تقویت توانمندی سازمان های امنیتی تقویت شود.
نقشه هاي آمريكا براي عملياتي ساختن جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي:
- القاي غير صلح آميز بودن فناوري هسته اي ايران
- سرمايه گذاري و ايجاد رسانه هاي ديداري و شنيداري، شبكه هاي تبليغاتي جهت ارائه تصويري سياه و خطرناك از جمهوري اسلامي ايران براي افكار عمومي جهان به عنوان مثال توليد و پخش فيلم ضد ايراني 300
- ايجاد فضاي رسانه اي درباره دخالت ايران در عراق، لبنان و… به عنوان كشور حامي تروريسم
- سازماندهي نارضايتي درمورد موضوعات حقوق بشر، حقوق زنان و دامن زدن به مطالبات صنفي و اجتماعي توسط برخي مطبوعات و احزاب داخلي ايران
- راه اندازي سايت هاي اينترنتي جهت اجراي جنگ رسانه اي
- تحليل مغرضانه از اوضاع داخلي ايران و ايجاد فضاي وحشت زا، وجود بحران اقتصادي و مشكلات ناشي از آن
- سوء استفاده از اجراي برخي طرح ها مانند طرح امنيت اجتماعي به عنوان محدودكننده آزادي و حقوق زنان
- ايجاد تقابل بين سران ارشد نظام اسلامي و القاي اينكه جنگ قدرت در جمهوري اسلامي بين چند طيف در جريان است و اينكه در نهايت كدام گروه پيروز و يا شكست مي خورد.
ناتوي فرهنگي؛ چهره اي ديگر از جنگ نرم
پس از فروپاشي شوروي در سال 1991 و پايان يافتن جنگ سرد، آمريكا احساس كرد رقيب خاصي در دنيا ندارد به همين دليل تلاش كرد تا سلطه خود را در عرصه هاي مختلف نظامي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي بر كشورهاي جهان تحميل كند. بنابراين به يك مجموعه مقتدر فرهنگي نياز بود و از اين زمان به بعد عملا ناتوي فرهنگي موجوديت يافت. دلايل روي اوردن آمريكا به ناتوي فرهنگي عبارتند از:
- گستره ناتوي فرهنگي فكر، انديشه و فرهنگ ملت هاست، لكن گستره ناتوي نظامي مرزهاي جغرافيايي يك يا چند كشور است.
- سياست ناتوي فرهنگي به دست آوردن باورها و اعتقادات ملت هاست ولي هدف از حمله نظامي تصرف زمين و كسب منابع و مراكز مهم اقتصادي است.
- در كاركرد نظامي و جنگ سخت، تلفات و خرابي ها محسوس و ملموس است و در ضمن با هزينه كردن، قابل بازسازي است، ولي در ناتوي فرهنگي ويراني ها و آسيب ها نامحسوس است، و به آساني بازسازي نمي شود.
- كاركرد ناتوي فرهنگي بلندمدت، كم دردسر و كم هزينه، اما ناتوي نظامي كوتاه مدت، پردردسر و پرهزينه تر است.
- تلفات انساني به ويژه در جبهه دفاع مقدس، تحت عنوان شهادت، با ارزش و ماندني است ولي در عرصه فرهنگي ذهن ها و انديشه ها آسيب مي بيند.
يكي از اهداف ناتوي فرهنگي به حاشيه كشاندن فرهنگ ديني، ملي جوامع است تا با حاكم كردن خواسته هاي خود، اداره امور جهان را به دست گيرند.
دلايل به كارگيري قدرت نرم عليه جمهوري اسلامي ايران
قدرت نرم، توانايي هاي يك كشور در به كارگيري ابزاري مانند فرهنگ و ارزش هاي اخلاقي جامعه است كه به طور غيرمستقيم بر ديگر توانايي ها و رفتارهاي موجود در كشور تاثير مي گذارد. هدف قدرت نرم، تبليغات سياسي نيست بلكه مباحث عقلاني و ارزش هاي عمومي را شامل مي شود. هدف قدرت نرم، افكار عمومي است ابتدا در خارج و سپس داخل كشور. وسايل ارتباط جمعي ديگر به انتقال واقعيت فكر نمي كنند بلكه خود، واقعيت ها را مي سازند. آنها به مديريت افكار عمومي نمي انديشند، بلكه رسانه اي را موفق مي دانند كه بتواند با افكار عمومي حركت كرده و خود را سازگار با آنها نشان دهد.
از مهم ترين عوامل در اختيار گرفتن قدرت نرم مي توان به حركت آرام و مداوم در جهت تسخير افكار عمومي توسط رسانه هاي همراه و همگام با مردم اشاره كرد.
تاريخ سي ساله پس از پيروزي انقلاب گويا آن است كه همواره در جمهوري اسلامي با موضوع جنگ مواجه بوده اين، يعني از فرداي پيروزي انقلاب اسلامي دشمنان ما در كنار تعرض هاي نظامي و اقتصادي خود جنگ اعتقادي و فرهنگي را هم عليه جمهوري اسلامي ايران آغاز كرده اند. در مقطعي اين جنگ نرم از طريق عمليات رواني، گروه هاي وابسته داخلي و البته مطبوعات و روزنامه هاي مختلف و سرپل هايي كه داخل كشور داشتند و عناصر ملي گرا و التقاطي و لائيك و… و در كنار ترورهاي فيزيكي كه عليه انقلاب صورت مي گرفت دنبال ميشد.
در اوايل انقلاب با جبهه عظيمي مواجه بوديم كه در داخل كشور عليه جمهوري اسلامي تبليغات رواني انجام مي دادند، اما پس از مقطعي آنها سريعا به سمت فاز نظامي و ترور فيزيكي و تحميل جنگ به ايران رفتند، چون ملت ايران در فضاي اول انقلاب يكپارچه بود و رهبري بلامنازع حضرت امام (ره) موجب مي شد كه دشمن از جنگ نرم بتواند استفاده زيادي كند، لذا سريعا وارد فاز نظامي شدند كه نمونه بارز آن ترورها و بعد از آن تحميل جنگ 8 ساله به ايران بود.
اين روند پس از جنگ با پيچيدگي هاي خاصي در رسانه ها، مجامع هنري و فرهنگي و نيز احزاب سياسي پي گرفته شد.
راهكارهاي آمريكا در جنگ نرم با جمهوري اسلامي ايران
پديده جنگ نرم كه عليه جمهوري اسلامي ايران به راه افتاده است به شكل هاي مختلف مانند نابساماني اقتصادي،ايجاد نارضايتي در جامعه، تاسيس سازمان هاي غيردولتي، جنگ رسانه اي، عمليات رواني براي ضعيف جلوه دادن دولت و ايجاد ناتوي فرهنگي متبلور مي شود. عوامل براندازي نيز از زمينه هاي موجود در جامعه براي پيشبرد اهداف خود استفاده كرده و سعي در ايجاد نارضايتي بين افكار عمومي را دارند.
از جمله اين راهكارها در اجراي پروژه بهره برداري از وجود تنوع قومي و قبيله اي در ايران، دامن زدن به نافرماني مدني در تشكل هاي دانشجويي و ايجاد شبكه هاي راديو تلويزيوني فارسي زبان را مي توان نام برد.
پيشينه جنگ نرم:
گفته مي شود كه جنگ نرم مفهوم جديدي است. حال آنكه به معناي وسيع آن از سابقه اي ديرپا برخوردار است. شايد مراد كساني كه آن را نو و بديع مي پندارند برخي از ابزارها و يا اشكال آن باشد كه در گذشته مورد استفاده نبوده است، خاصه آنكه نبرد اطلاعاتي امروز را محصول دنياي نو مي دانند. امروزه در جريان تعريف از جنگ نرم آن را نوع جديدي از نبرد مي شناسند كه در حوزه رسانه اتفاق مي افتد.
در جنگ هاي دنيا از زماني كه تمدن شكل گرفت تا به امروز، در كنار درگيري هاي نظامي و استفاده از سلاح هاي نظامي هميشه بحث عمليات رواني، جنگ رواني و تاثيرگذاري رواني بر يك كشور يا يك دولت مدنظر بوده است.
از ديرباز رسم بر اين بود كه اگر دو فرد يا دو جبهه در برابر هم قرار مي گرفتند در زماني كه جنگ تن به تن و جنگ شمشير مرسوم بود مخصوصا در كشورهاي آسياي ميانه، افراد به رجزخواني مي پرداختند، يعني جنگجويان موقعي كه مي خواستند با هم درگير شوند و جنگ تن به تن را شروع كنند قبل از آن يك نوع عمليات رواني انجام مي داند. اين رجزخواني يك نوع جنگ نرم بود، به طوري كه فرد يك رزومه اي از خودش ارائه مي كرد تا به نوعي در دل رقيب ترس ايجاد كند، يا انواع و اقسام حركت هايي كه به نوعي براي تبليغات رواني و تاثيرگذاري بر طرف مقابل صورت مي گرفت.
با مروري گذرا بر تاريخ به نكات جالبي در اين زمينه برمي خوريم.
به معاويه مي گفتند: چرا اين همه پول براي خريد افراد و تبليغات خرج مي كني؟ يكي از پاسخ هاي او اين بود كه هزينه هاي جنگ بسيار بيشتر از اين پول هاست.
زماني كه چنگيزخان قصد حمله به منطقه اي را داشت، موجي از هراس در آن كشور پخش مي شد. تجاري كه از مناطق تحت كنترل چنگيزخان مي آمدند براي ديگران تعريف مي كردند كه او چگونه با مردم برخورد مي كند و كشتارها به چه صورت است و اگر شخصي مقاومت كند، نابود مي شود. بدين ترتيب پيش از ورود چنگيزخان به هر منطقه، روحيه مردم شكسته شده بود.
روميان و يا اسكندر از مناطقي كه در جنگها عبور مي كردند خودها و زره هاي بزرگي را كه چند برابر انسان معمولي بود طراحي كرده و آن ها را عمدا در مسير جا مي گذاشتند تا لشكريان مقابل تصور كنند سربازان آن ها غول پيكرند و عملا روحيه مقاومت طرق مقابل را تحت تاثير قرار داده و وحشت را گسترش مي دادند.
آلمان در جنگ جهاني دوم از پخش اخبار غيرواقعي و رعب اور از راديو جهت پيشبرد اهداف خود در عمليات رواني و بهره برداري از آن عليه كشورهاي مورد هجوم استفاده فراواني برد.
رهبر معظم انقلاب:
«امروز اولويت اصلي كشور مقابله با جنگ نرم دشمن كه هدف آن ايجاد ترديد، اختلاف و بدبيني ميان آحاد مردم است و مهمترين راه هاي مقابله با اين تهاجم حفظ و تقويت بصيرت، روحيه بسيجي، اميد كامل به آينده و مراقبت جدي در تشخيص ها است.»