« زن مسلمان در عصر معاصر (1) | جنگ نرم آمريكا عليه ايران (12) » |
چندی ست که غرورم زخم خورده و چشمانم در خواب زمستانی فرو رفته است و از اشک انتظار خون می بارد. انتظارم بی صدا مانده و گلدان کوچک نرگسم همزبانی ندارد. نگاهم در بردارنده رازی است آشکار که همه آن را می دانند. بی تو و بی وجود تو خود را تنها و بی عشق می دانم.
مهدی جان! بیا که خاطره هایم به خواب رفته اند و من در کوچه های سرد با گام هایی خسته به انتظار نشسته ام و تا نیایی پنجره کوچکم را نخواهم گشود. بیا که قطره قطره عشقم وجودت را فریاد می زند و من در شوقِ آمدنت از عشق لبریزم و از امید سرشار.
می دانم سحرگاهان نجوای عاشقانه مرا با معبودم می شنوی. می دانی که از خدایم شوق رسیدن به تو را می خواهم. می دانی که به عهدت هر صبح پایبندم و فرجت را خالصانه از درگاه معبودم عاشقانه با دستانی عاجزانه خواستارم. بیا و بیا امیدوارم کن برای همیشه در جوارت ماندگارم کن.
معصومه چهاردولی
معصمه عزیز متن شما زیبا است اما کاش کمی ازاین نگارش کلمات دست برداریم و از قلمان برای بصیرت و هوشیاری طلبه های که هنوز در خواب بسر میبرند بکار بگیریم و خودمان را از سرگرمی بازی با کلمات بسوی جهان واقعی سوق دهیم و امامان را در پس پرده های انتظار جا نگذاریم
عزیزم بنویس چگونه منتظریم ولی در کوچه انتظار نشته ایم ولی حاضر نیستیم یک ساعت وقتمان را در جهت حکومت حضرت صرف کنیم ارزوهایمان را به گوش عالمیان میرسانیم و لی سید مان حضرت مهدی عجل الله را به دیگران معرفی نمکنیم تا سربازانش هم بیشتر شود بی تعارف بگوییم خیلی های دستی برقلم دارند مسابقه چینش کلمات را در کنار هم دارند تا فقط احساس خود رابیان کنند قلم شما باید به دیگران معرفت بدهد و با سلاح قلم طلبگی امامان را به بچه های کوچک در حال اموزش برای سربازی امام زمان اماده می شوند بکار بگیریم ان شاء الله موفقیت شما در عرصه نویس دگی شاهد باشم
التماس دعا مادر اینده
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور…
ای دل غمدیده حالت به شود ، دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور…
——-
سلام خواهرجانم
احوال شما عزیزم؟
ان شاالله این قلم و این معرفت همچنان برقرار باشه…
با سلام و احترام
خيلي زيبا بود.
باآرزوي موفقيت وتندرستي براي شما……..
فرم در حال بارگذاری ...