به نام آنکه یاریم کرد و یاریم می کند ومحتاج به یاری من نیست
عرفه پرواز کردن و اوج گرفتن است از زمین به آسمان، آسمانی که درهای رحمتش باز شده است و پذیرای میهمانان توبه کرده ی خود می باشد. میهمانانی که عرفه را برای بازگشت به سوی معبود خود انتخاب کرده اند.
بگذار اشکها بریزند تا سیلی عظیم جهان را در بر گیرد شاید این سیلی بتواند آثار آن همه عصیان و گناه را بشوید.
می گویند آدم وقتی به زمین آمد چهل روز به کوه صفا می رفت و آنجا گریه می کرد. جبرئیل نازل شد و گفت: آدم چرا گریه می کنی؟ آدم گفت: چگونه می توانم گریه نکنم در حالی که خداوند مرا از جوارش بیرون کرده است و در دنیا فرود آورده. جبرئیل گفت: ای آدم به درگاه خدا توبه کن. آدم گفت: چگونه توبه کنم؟ جبرئیل روز هشتم ذی حجه آدم را به منا برد و صبح نهم به عرفات. هنگام بعد از ظهر غسل کرد و پس از نماز ظهر و عصر آدم را در وقوف به عرفات فراخواند و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به او آموخت. تا غروب آدم دستش به سوی آسمان بود و گریه می کرد. خدایا من به گناهان خود اعتراف می کنم آنها را ببخش که بد کردم…
زهرا خزایی قربانعلی
پژوهش و مهدویت
سینه پر درد و فغان است چه پنهان از تو / سبزه را بوی خزان است چه پنهان از تو/ ای دریغا! شاهبازان به چه قانع شده اند/ دل نرگس نگران است چه پنهان از تو
مسئله ی مهدویت، همواره از مظلوم ترین ها بوده است، چه بعد و چه قبل از انقلاب. قبل از انقلاب، اسیر حجتیه ای ها بود و پس از انقلاب، هر که می خواست در این وادی داخل شود، ترس از اتهام انتساب به این انجمن برای بازداشتن و انزوای او کافی بود. در هر حال، آنچه که قابل کتمان نیست این است که پس از انقلاب، آن گونه که شایسته ی این مباحث و موضوعات بود به آن پرداخته نشد؛ ولی در سال های اخیر دلسوزان این مکتب قدم های خوبی برداشته اند. بدون تردید سهم اساسی در احیا و گسترش فرهنگ مهدویت از آن حوزه است.
حوزه نهادی ریشه دار و اصیل است که در دوره ی رسول اکرم (ص) با آیه ی “نفر” شکل گرفت و در تمامی قرون و اعصار، پاسدار اسلام از دستبردها و حوادث بود. کوتاهی و عدم حضور فعال حوزه و حوزویان در این امر خطیر زمینه ساز بروز خرافات و سطحی نگری از یک طرف در دست گرفتن این مقوله سترگ از سوی افرادی ناشایست شده است.
شمع فروزنده چون پنهان شود شب پره بازیگر میدان شود بهتر این است که در این ایام “هفته پژوهش” با اماممان میثاق ببندیم که او را بشناسیم و در برابرش تسلیم باشیم و جان ومال و خویشان و همه ی آن چه که خداوند به ما ارزانی داشته فدایش کنیم و به پایش بریزیم. “و هو عهدی الیک و میثاقی لدیک … فابذل نفسی و مالی واهلی و جمیع ما خولنی و ربی بین یدیک و التصرف بین امرک و نهیک” با او عهد کردیم که مدافع حریمش باشیم و در برطرف کردن حوایج و خواسته های او - که در حقیقت خواسته های ما و به نفع خود ماست – کوشا باشیم: “الهم! اجعلنی من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السلبقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه” و زمینه ساز حکومتش باشیم: “یوطئون للمهدی سلطانه” و به دوستانش محبت بورزیم و با دشمنانش بستیزیم: “و سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم” این حقوق چه فردی و چه اجتماعی، حقوق سنگینی است تا آنجا که برای ادلی آن ها باید از ذات احدیت استعانت جست: “و اعنا علی تادیه حقوقه الیه”
ان شاءالله.