تو بازی زندگی موقع یارکشی
چه خوبه آدم بگه: من و خدا،
شما همه . . .
خدایا
گوش کن به التماس های من
شرمسارم که با حال مستی به سوی تو کرده ام دست نیاز دراز
مرا گوش کن، مرا بپذیر
که جز تو ندارم قبله ای برای نماز
خدایا!
تو آن مشترک مورد نظری هستی که همیشه در دسترسی . . .
یادت باشد!
هیچ کجا آن قدر شلوغ نیست که نتوانی لحظه ای با خدا خلوت کنی!
سرعت آهو 90 کیلومتر در ساعت است درحالی که سرعت شیر 57 کیلومتر در ساعت است پس چطور آهو طعمه ی شیر می شود؟
ترس آهو از شکار شدن باعث می شود که او برای سنجش فاصله اش با شیر مدام به پشت سر نگاه کند و به خاطر همین سرعتش بسیار کم می شود تا جایی که شیر می تواند به او برسد!
یعنی اگر آهو به پشت سرش نگاه نکند طعمه ی شیر نمی شود!
اگر آهو به سرعت خود ایمان داشته باشد همان گونه که شیر به نیرویش ایمان دارد هیچ گاه طعمه ی شیر نمی شود!
این قصه ی خیلی از ما آدم ها هم هست اگر به خودمان ایمان نداشته باشیم و در طول زندگی همیشه به پشت سر نگاه کنیم و به مرور خاطرات گذشته بپردازیم هم از زندگیمان عقب می مانیم و هم آینده را از دست می دهیم.
یه موقعایی هست که هیچکی رو نداری.
احساس، فقط احساس تنهایی!
خودت میمونی و یه مشت مشکل و گناه و بدبختی!
تازه میفهمی دوستات کی بودن!
تازه میفهمی دوستت دارم هایی که بهت میگفتن یعنی چی!
مرد و نامرد اون موقع مفهوم پیدا میکنه.
دوست داشتی اعتقاد به حرام بودن خودکشی نداشتی
تا
با کشتن خودت، پا رو اعتقاد گذاشتنت تلقی نشه.
ولی نه . . .
یک کم که فکر میکنی می بینی
پاتو
رو
اعتقاداتت
گذاشتی!
چون تو اعتقاد داری که خدا همه جا هست . . .
خدا از رگ گردن هم نزدیک تره . . .
. . .
پس این حس تنهاییت برا چیه؟؟
چشماتو باید بشوری!
پس پاشو!
بگیر وضو با قصد قربت
و
بخوان نماز با دلی پر ز غربت!
امام علی (ع): به خدا پناه ببرید. که پناهگاهی استوار و نیرومند است . . .
خدایا!
آن چنان زمین گیرم نکن که هنگام ظهور مولا،
توان برخاستن نداشته باشم . . .
درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت:
شنیده ام مالی در اره خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم.
خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام، تو کور نیستی.
پس درویش تاملی کرد و گفت:
ای خواجه! کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته، به در خانه چون تو گدایی آمده ام.
این را بگفت و روانه شد . . .