« بصیرت عاشورایی | شبهات عاشورایی » |
كوچـه هاے شهر عوض شده بود
همـه جا سیاه !
پرچم ها، پارچـه ها، خانـه ها…
با خودش گفت :
“چـه فلسفـه ای زیباتر!
تا ابد سیاه پوش حسین (ع) مـﮯ شوم”
دختركـ تصمیمش را گرفته بود…
گيرم كه نفس ميكشي و جان به تنت هست
گيرم كه هنوز ، يوسفم پيرهنت هست
گيرم كه بگيرم بغلم پاره تنت را
گيرم كه مداوا كنم اصلاً بدنت را
با نيزه ي رفته به دهانت چه كنم من؟
با لخته ي خون روي لبانت چه كنم من؟
التماس دعا.
فرم در حال بارگذاری ...