« فلسفه ضرب المثل «سرش بره قولش نمیره» | هدف: نفوذ در خانواده ها » |
باز باران با محرم
میخورد بر بام قلبم
یادم آمد کربلا را
دشت پر شور و بلا را
گردش یک ظهر غمگین
گرم و خونین، لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزه ها را
با صدای گریه های کودکانه
اندر آن صحرای سوزان
می دود طفلی سه ساله
پُر ز ناله
دل شکسته
پای خسته
باز باران قطره قطره
می چکد از چوب محمل
خاک های چادر زینب
کم کم میشود گِل آلود
باز باران با محرم . . .
سلام
شعر قشنگیه فقط حضرت زینب سرش را نشستکه این حرف از تحریف های عاشوراست!
موفق باشی اجرک الله
فرم در حال بارگذاری ...