« ولادت حضرت فاطمه ي زهرا(س) | 29 فروردین، روز ارتش جمهوری اسلامی ايران » |
نهاد روحانیت كه سابقه آن به دوران حضور اهل بیت عصمت و طهارت(ص) می رسد، نهادی است كه وظیفه پاسبانی و نگهبانی از حدود و صغور دین خدا را بر عهده دارد. این نهاد در فرایند عملكرد خود، خدماتی را به جامعه اسلامی ارائه می دهد، كه به مراتب از خدماتی که تنها کاربرد مادی دارند بالاتر است؛ زیرا که نیازهای روحی، روانی و معنوی انسان ها بر نیازهای مادی آنها تقدم دارد.
توجیه مطلب بدینگونه است كه اگر جامعه ای از نظر مادیات پیشرفت چشم گیری داشته باشد، اما در بعد اخلاق و معنویت در حدّ بسیار پایینی باشد، به هیچ نمی ارزد و چه بسا دست آوردهای مادی او به جای منفعت برای جامعه خطر آفرین هم باشد و لذا به تعبیر امیرالمۆمنین علی (ع)،« پیغمبر اکرم طبیب سیارى است که مرهم هاى شفابخش و لوازم مداوا را آماده کرده تا هر جا دل هاى نابینا و ارواح ناشنوا ببیند به معالجه و مداواى آنها قیام کند و مردم مبتلا را از مرگ معنوى و سقوط روحانى خلاص نماید.»(1)
اهمیت امر هدایت و تربیت نفوس مردم به حدی است كه خداوند متعال در قرآن كریم می فرماید: « وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیا النَّاسَ جَمِیعاً ؛ هر کسى یک نفر را زنده کند مانند این است که همه مردم را زنده کرده است.»(مائده/32) این زنده كردنی كه خداوند در این آیه آنرا می ستاید، در حقیقت هدایت جان های مردم به سوی حق است، كه به مثابه هدایت همه انسانها شمرده شده است.
بنابراین اگر در قیاس با افرادی كه با اكتشافات خود، خدماتی مادی را به جامعه بشری اراده كرده اند كه صد البته در جای خود، نیكو و به حسب نیت فرد، دارای اجر و پاداش نیز می باشد، بگوییم كاری كه نهاد روحانیت بر عهده دارد، تنها این است كه در گوشه ای نشسته و به قرآن و درس فقه و تفسیر و فلسفه مشغول باشد، و در نهایت امر برخی از خوانده های خود را به مردم نیز منتقل نماید، به این معناست كه به عنوان مثال همت و تلاش والدین در سیر كردن شكم فرزندان و تربیت آنها را یكی بدانیم، زیرا هر چند در اینجا تربیت بدون سیر شدن شكم امكان ندارد و رفع حوائج مادی اولویت ابزاری دارد، ولی اصل تربیت فرزندان تقدم رتبی بر رفع احتیاجات مادی دارد و تاثیر آن برای فردای جامعه غیر قابل انكار است، زیرا فرد تربیت شده ای كه از لحاظ مادی كم برخوردارتر از دیگران است، در دوران بالندگی، هم می تواند حوائج مادی و معنوی خود و هم دیگران را به نحو شایسته ای برطرف سازد، ولی فرزندی كه از لحاظ مادی در اوج امكانات قرار دارد، اما از تربیت مناسبی برخوردار نیست، در آینده نیز نه تنها كمكی به رفع مشكلات جامعه نخواهد كرد، بلكه با دست اندازی به حقوق مردم، خود مشكلی بر مشكلات جامعه خواهد افزود.
بنابر این، کار روحانیت را باید در راستای رسالتش ارزیابی و تحلیل کرد، در این باره امام رضا(ع) فرمودند: « خدا رحمت کند، بنده ای را که امر ما را زنده نگه دارد. یعنی علوم ما را بیاموزد و به مردم یاد دهد، زیرا مردم وقتی خوبی های کلام ما را بدانند، از ما پیروی می کنند.»(2)
همچنین امام جواد (ع) درباره اهمیت وظیفه ای كه نهاد روحانیت بر عهده دارد می فرمایند: « اگر نباشد به برکت علمایی که در زمان غائب بودن حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف، مردم را به سوی آن حضرت دعوت می کنند و با دلایل محکم شبهات ملحدین را دفع می نمایند و عوام ضعیف را از دام شیطان و دشمنان دین نجات می دهند، هر آینه تمام مردم گمراه شوند و از دین برمی گردند، لکن این نوع از علما، دل های ضعفای شیعیان را نگه می دارند، همان طور که صاحب کشتی سکان را نگه می دارد و این طایفه از علما، نزد خداوند متعال از هرکس افضل و بهتر اند.»(3)
با توجه به این وظیفه گرانسنگی كه علما در هدایت جامعه به سمت فلاح و رستگاری بر عهده دارند، طلاب علوم دینی می بایست نگاه و رویكردی جدی به جایگاه والای خود داشته باشند.در این باره آیتالله مصباح یزدی با ذكر خاطره ای از ورود خود به حوزه علمیه می فرمایند: « وقتی سال 1326 در سن 13 سالگی وارد حوزه شدم، انگیزهام برای ورود به حوزه این بود که این درسها ثواب بیشتری دارد…. وقتی در گذر زمان شرایط اجتماعی را درک کردم، به این نتیجه رسیدم که ویژگی طلبگی از استحباب بالاتر است، اما در آن دوران همیشه به این فکر میکردم که در شرایطی که نهایت طلبگی منبری شدن یا امام جماعت مسجد است، جایگاه روحانیت در جامعه چیست، و چه نیازی به روحانیت وجود دارد….. در سطوح بالاتر وقتی با قرآن و حدیث بیشتر آشنا شدم، متوجه شدم مسأله فراتر از این چیزی است که ما فکر میکنیم، زیرا شناخت حقیقت انسان، کمال انسان و سعادت دنیوی و اخروی انسان در گرو همین معارف است؛ آنوقت بود که متوجه شدم درس خواندن یعنی چه و جایگاه روحانیت کجاست.»(4)
با توجه به همین جایگاه عظیم بوده است كه بسیاری از علما و بزرگان حوزه علمیه، با اینكه بعضا در معرض مقامات دنیوی بالایی نیز بوده اند، ولی حاضر نشده اند جایگاه طلبگی خود را با این پست ها و منصب تعویض نمایند. ابن جوزى در كتاب منتظم ج 7 ص 180 در احوالات صاحب بن عباد گفته است : « صاحب ابن عباد با اینكه وزیر بود با علما و ادبا زیاد مجالست مى كرد و مى گفت: نحن بالنهار سلطان و باللیل اخوان؛ ما روز پادشاه و شب برادریم.
وی در ادامه به نقل از ابوالحسن على بن محمد طبرى معروف به كیا می گوید: « در ایامى كه صاحب بن عباد در مقام وزارت بود، دیدم روزى با لباس اهل علم و طلبگى خارج شد و گفت : شما مى دانید سابقه مرا در علم كه چقدر در تحصیل علم زحمت كشیده ام همه اقرار كردند، آن وقت گفت : من این پست وزارت را قبول كرده ام، در صورتى كه تمام آنچه از كودكى تا امروز خرج كرده ام از مال پدرم و جدم مى باشد، با این حال از تبعات و لغزشهاى این مقام خاطرم ناراحت است، پس خدا را و شما را گواه مى گیرم كه من توبه كرده و از این مقام استعفا مى دهم و از گناهان و تقصیراتم به خدا پناه مى برم. سپس خانه اى براى خود اختصاص داد و اسم او را خانه توبه نهاد و در آن خانه چند هفته اى درنگ كرد و از فقها براى صحت توبه اش امضا و گواه گرفت، پس بیرون آمد و شروع كرد به گفتن درس و بیان مطالب، و خلق كثیرى پاى منبرش حاضر مى شدند. وی هر سال پنج هزار دینار از مال خود به بغداد مى فرستاد كه در میان فقها و علما تقسیم مى شد.»(5)
پی نوشتها:
1.علینفی فیض الاسلام، نهج البلاغه،قم، انتشارات فقیه، ص 156
2.محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، ج2 ، ص30
3.حسن بن علی (ع)، امام یازدهم، تفسیر امام حسن عسگری(ع)، تهران،كعبه، ص344، ح225
4.www.mesbahyazdi.ir
5.علامه امینی، الغدیر، تهران، سروش، ج 4، ص 44
منابع:
الغدیر
فرم در حال بارگذاری ...