اینکه ما نوکر شدیم از ربنای فاطمه است
مثل عیسی که عروجش با دعای مریم است
فردا که همه در صف محشر بخروشند
ما سینه زنان گرد علمدار حسینیم . . .
گره ی کار مرا هیچ کسی باز نکرد
خم ابروی تو بر هم زده احوال مرا
عاشقی آوارگی دارد میان کوچه ها
عاشقی بیچارگی دارد بلا پشت بلا
میرسد از قلب عاشق ها دمادم این نوا
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
باز هم نام حسین آمد و دیوانه شدیم
باز آماده ی یک مستی جانانه شدیم
عاقبت کرب بلا را ز رضا میگیریم
گوشه ی صحن حسین بن علی میمیریم
از غم و ماتم اولاد علی پیر شدیم
ما سر سفره ی عباس نمک گیر شدیم
گر خلق تو را از در خود جمله برانند
آن کس که پناهت بدهد باز حسین است
صبح عاشورا به دور خیمها خطی کشید
گفت اینجا پادگان زینب است
پادگان زینبیه افسری دارد عجیب
نام او باشد رقیه دیدبان زینب است