عاشقی آوارگی دارد میان کوچه ها
عاشقی بیچارگی دارد بلا پشت بلا
میرسد از قلب عاشق ها دمادم این نوا
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
باز هم نام حسین آمد و دیوانه شدیم
باز آماده ی یک مستی جانانه شدیم
عاقبت کرب بلا را ز رضا میگیریم
گوشه ی صحن حسین بن علی میمیریم
از غم و ماتم اولاد علی پیر شدیم
ما سر سفره ی عباس نمک گیر شدیم
گر خلق تو را از در خود جمله برانند
آن کس که پناهت بدهد باز حسین است
صبح عاشورا به دور خیمها خطی کشید
گفت اینجا پادگان زینب است
پادگان زینبیه افسری دارد عجیب
نام او باشد رقیه دیدبان زینب است
میگه چرا میخوای شهید بشی؟
میگم: دیدی وقتی یه معلم رو دوست درای، خودتو میکشی تو کلاسش نمره 20 بگیری تا لبخند رضایتش دلتو آب کنه؟!
منم دلم برای لبخند و رضایت خدا تنگ شده، میخوام شاگرد اول کلاسش بشم.
سایه سوختن خیمه به دیوار افتاد
گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد
تا که با نعره یک سنگ، دل آینه ریخت
شیشه ای خرد شد و از سر دیوار افتاد
ذکر خیر تو به هر جا شد و یادت کردیم
دست بر سینه به تو عرض ارادت کردیم
پادشاهی جهان حاجت ما نیست حسین (ع)
به غلامی در خانه ات عادت کردیم
+ یاد و خاطره شهید علی خلیلی گرامی باد. روحشان شاد.
دست ما نیست به والله که هر جا، هر وقت
حرف ” شش گوشه ” میاید، دلمان میخواهد
یا حســــین علیه الســـلام