مطلبى كه تذكر آن در اينجا لازم است و شايد لازم بود پيشاز اين تذكر داده شود،و در سفر رسول خدا در شش سالگى بهيثرب،دخالت داشته و بلكه مىتوان گفت در هجرت آنحضرتبه يثرب و انتخاب آن شهر براى هجرت بىاثر نبوده،پيوند نسبىآنحضرت با يثرب بود،زيرا همانگونه كه مىدانيم هاشم بن عبدمناف جد آن بزرگوار در يكى از سفرهاى خود به يثرب با«سلمى»دختر عمر بن زيد…
زينب كبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول خدا (ص) رسيد. رسول خدا (ص) براى ديدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود:
((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم )).
فاطمه (س) نوزاد كوچكش را به سينه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشك ريختن كرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه اين صحنه شد و در حالى كه شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: پدرم ، چرا گريه مى كنى ؟!
رسول خدا (ص) فرمود: ((گريه ام به اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلاتى دردناكى رو به رو مى شود و چه مصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى كند)).
در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد، گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمه (س) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كسى كه بر زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند)).(1)
منبع:
1- خطابه زينب كبرى (س) پشتوانه انقالب امام حسين (ع) صفحات 55 - 57 اثر دانشمند محترم محمد مقيمى از انتشارات سعدى ، به نقل از طراز المذهب ، ص 32 و 22.
روز احسان و نیکوکاری، روز خیر و برکت فرا رسید.
نسیم رحمت خداوند از هر سو به مشام می رسد؛ جسم و جان ما را می نوازد و همه ما را به نکوکاری فرا می خواند، بیایید در این روز با عملی نیک، هر چند اندک، به جمع نیکوکاران بپیوندیم.
دل ها به هم نزدیک می شوند و شکوفه های مهربانی در قلب ها جوانه می زند. امروز لب ها برای لبخند پر از بهانه اند و بازار محبت گرم است. شاید بتوان با سرمایه احسان و نیکوکاری، در این روز، دلی به دست آورد و با دوستی و مهرورزی، بوستان وجود را زینت داد و نهال عشق و خوبی را بار دیگر آبیاری کرد.
عاقبت از زهر مأمون، پاره شد قلب رضا
در میان حجرۀ در بسته، میزد دست و پا
گه، جوادش را، گهی معصومه، را میزد صدا
داغ او تا صبح محشر، بر دل سوزان ماست
شهادت امام رضا(علیه السلام) تسلیت باد
نازد به خودش خدا که حیدر دارد / دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله / صد بار اگر کعبه ترک بردارد
عید غدیر خم مبارک باد
خیلی ها فقط سنشون بالا رفته ولی بزرگ نشدن ؛
بعضی ها هم - حتی با سن پایین - بزرگ شدن و بزرگ هستن …
میتونه سیزده سالت باشه ، ولی بزرگ باشی؛ خیلی بزرگ
مثل یک شهید ، مثل یک حسین فهمیده …