« گرفتاری اهل ایمانباب اول، فصل هشتم »

 

قسمت سیزدهم:تو عین طهارتی

 

?بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود … علی همه رو بیرون کرد … حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه … حتی اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت … 

 

 

 

?خودش توی خونه ایستاد … تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد … مثل پرستار … و گاهی کارگر دم دستم بود … تا تکان می خوردم از خواب می پرید … اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم … اونقدر روش فشار بود که نشسته … پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد … بعد از اینکه حالم خوب شد … با اون حجم درس و کار … بازم دست بردار نبود …

 

 

 

?اون روز … همون جا توی در ایستادم …فقط نگاهش می کردم … با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست … دیگه دلم طاقت نیاورد …

 

 

 

?همین طور که سر تشت نشسته بود… با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش … چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد … 

- چی شده؟ … چرا گریه می کنی؟ …

 

 

 

?تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم … خودش رو کشید کنار … 

- چی کار می کنی هانیه؟ … دست هام نجسه …

 

 

 

?نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم … مثل سیل از چشمم پایین می اومد … 

- تو عین طهارتی علی … عین طهارت … هر چی بهت بخوره پاک میشه … آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه … 

 

 

 

?من گریه می کردم … علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت… اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد …

   دوشنبه 20 آذر 1396


فرم در حال بارگذاری ...

فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31
حضرت زهرا (س): خدايى رَا حمد و سپاس گوييد كه به خاطر عظمت و نورش ، هر كه در آسمانها و زمين است به سوى او وسيله مى جويد و ما وسيله او در ميان مخلوقاتش و خاصّان درگاه و جايگاه قدس او و حجّت غيبى و وارث پيامبرانش هستيم.
جستجو
موضوعات
صلوات
بالابر

دريآفت كد بـالآبـر حجاب

آمار
  • امروز: 18
  • دیروز: 145
  • 7 روز قبل: 222
  • 1 ماه قبل: 2350
  • کل بازدیدها: 116586

کد ِکج شدَنِ تَصآوير

کد ِکج شدَنِ تَصآویر